غروبای روزای تعطیل برای آدم مرگه.

یهو دلم برای کوثر تنگ شد و یهو هم ترسیدم اگه تابستون کلن بخواد بره روسیه. کاش نره‌. کاش مجبور باشه کل تابستون رو بمونه. اون وخ واقعن تابستون بم خوش می‌گذره.

کاش مامانش موافقت کنه و با هم بریم تدکس سیمین. کاش میشد مث آدم تدکس سیمین رو با خیال راحت می‌موندم. کاش سیمین هزینه‌های کامل تدکس رو از فروش بلیت دربیاره. کاش می‌تونستم کاری کنم براش.

کاش کانسپت مپ رو عالی پرزنت کنم، کاش بورسیه آلمان رو ببرم. کاش یهو همه‌چی برام عالی تموم بشه. کاش دیگه خدا فرستادن مصائب رو تموم کنه. کاش بی حد و حساب برام درستش کنی.

علی جان! پدر جان!