ای مهرِ تو چون‌ ماه به شب های بلندم
غیر از تو بگو دل به هوای که  ببندم؟

وقتی که کنـارِ توام انگار به کلّی
دور از غم و دلتنگی وآسیب و گزندم

 در قاف ترین قلــه ی رویای تو هستم
مبهـوتِ افق‌های مه آلود سهندم 

تقصیر دلم نیست زده باز به دریا
من فارغ از این فلسفه های زد و بندم

گاهی که شود بسته لب از قصه و غصه
از دست ِ زبانِ دلِ خود هم گِله‌ مندم 

 تا بوده چنین بوده نمِ اشک بهانه است
باید که به این گریه ی بیهوده  بخندم

مضمونِ غزل محورِ آرایه ی نابی 
 باز از تو سروده است، دلِ شعرپسندم

بهار راد